ادبیات نظری تحقیق پیمانهای استراتژیک و امنیتی افغانستان - آمریکا از منظر حقوق بینالملل
بررسی پیمانهای استراتژیک و امنیتی افغانستان - آمریکا از منظر حقوق بینالملل ، قوانین داخلی دو کشور ، تعارض آن با قوانین داخلی و تعهدات بین المللی افغانستان
مقدمه
اولین اقدام برای برقراری مناسبات رسمی افغانستان و ایالاتمتحده آمریکا بعد از به قدرت رسیدن محمد ظاهر شاه در سال 1933 میلادی شروع شد . محمد ظاهر شاه با فرستادن نامهای به رئیسجمهور آمریکا فران کلن روزولت ، از شروع پادشاهی خود و آرزوی تقویت روابط میان دو کشور نگاشته بود . سه سال بعد از ارسال این نامه ، آمریکا تصمیم به برقراری روابط رسمی با افغانستان گرفت و در اواخر جولای 1942 میلادی ، اولین وزیرمختار آمریکا آقای « وان اچ انگرت » اعتمادنامه خود را به شاه افغانستان تقدیم نمود .
آمریکا قبل از تجاوز شوروی به این کشور ، توجه چندانی به افغانستان نداشت و حضور این کشور در افغانستان در حد اجرای طرحهای اقتصادی خلاصه میشد . ازنظر سیاسی جایگاهی خاص در سیاست خارجی خود ، برای افغانستان قائل نبود . بعد از تجاوز شوروی به افغانستان در 27 دسامبر 1979 ، آمریکا از نفوذ شوروی در منطقه احساس خطر نمود و سیاست خود با محکوم کردن تجاوز شوروی به افغانستان را تغییر داد . این کشور برای اولین مرتبه به حمایت از مجاهدین پرداخته و آنها را برای مقابله با شوروی کمکهای نظامی و اقتصادی نمود . پس از پیروزی مجاهدین و شکست شوروی دوباره سیاست قبلی خویش را در پیش گرفت و در قبال جنگهای داخلی افغانستان ، بیطرفی خود را اعلان نمود . بعد از روی کار آمدن طالبان آمریکا دولت طالبان در افغانستان را مورد شناسایی قرار نداد . در قبال جنایت ارتکابی این گروه نیز سکوت اختیار نمود .
امریکا به اتهام همکاری گروه طالبان با القاعده در حملات تروریستی یازدهم سپتامبر 2001 میلادی و امتناع این گروه از تحویل اسامه بنلادن رهبر شبکه القاعده ، بدون در نظر داشت قواعد بینالمللی ، یا مراجعه به شورای امنیت سازمان ملل متحد و دیگر نهادها برای رسیدگی ، با استناد بهحق دفاع مشروع مندرج ماده 51 منشور ، در هفتم اکتبر سال 2001 میلادی ، حملات هوایی خود با همراهی اعضای ناتو که به استناد ماده پنجم پیمان آتلانتیک شمالی ، متعهد به دفاع از همدیگر در مقابل تجاوز خارجی شدهاند ، آغاز نمود . باوجود ارائه گزارش از سوی ایالاتمتحده آمریکا و انگلیس به شورای امنیت سازمان ملل متحد ، این شورای در قطعنامه 1368 ، 21 سپتامبر 2001 خویش ، حمله القاعده بر مرکز تجارت جهانی را بهعنوان یک تجاوز بیان نداشت ، بلکه اعمال تروریستی را بهعنوان تهدید علیه صلح و امنیت بینالمللی دانسته و از همه کشورهای عضو خواست تا تمامی توان خود را برای مقابله با تروریزم و همکاری در مبارزه با آن بهکارگیرند . لحن شورای امنیت در این قطعنامه بیانگر آن بود که در صورت ضرورت ، شورا امنیت میتواند با استفاده از صلاحیتهای مندرج فصل هفتم منشور ، علیه این مسئله اقدام نظامی نماید ؛ اما در هیچیک از مفاد این قطعنامه اشاره بهحق دفاع مشروع امریکا از خود